اگر حوصله دارید، بخوانید

 از راست به چپ: طاهره رعدی، مژگان صحت‌مند، هدیه مرادحاصلی، مجید انتظاری، سعید ضروری، شهرام مبصر، سحر ترابین / عکس: بهار

 خیلی ها می گویند: ای بابا! مگه حالا همه مشکلات مملکت حل شده که اینقدر به مشکلات معلولان می پردازی؟

این نگرش یعنی اینکه افراد دارای معلولیت در جامعه ما، در درجه چندم اهمیت قرار دارند. یعنی اگر نتوانند برای خرید روزانه از خانه خارج شوند، نتوانند درس بخوانند و نتوانند شغلی پیدا کنند، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ چون مملکت مشکلات “مهمتری” دارد.

من به شخصه، با اینکه معلولیتی ندارم و در خانواده ام نیز معلولیتی وجود ندارد، اینطور فکر نمی کنم. سال های سال به عنوان روزنامه نگار، شاهد و گاه راوی انواع و اقسام دردهای اجتماعی بوده ام، اما هرگز به این نتیجه نرسیدم که “مملکت مشکلاتی مهم تر از مسائل افراد دارای معلولیت دارد”. از نظر من، رسیدن به یک جامعه مطلوب، از مسیر تحقق نیازهای تک تک افراد جامعه می گذرد. برای همین در تمام سالهای کار حرفه ای ام، بر آن بوده و هستم که کمک کوچکی کنم به اینکه هزار و یک مشکل افراد دارای معلولیت در روزنامه ها و سایر رسانه ها منعکس شود و در زمانه ای که رسانۀ ایرانی، بیشتر کارکرد سیاسی و حزبی دارد، به اندازه تعداد موهای سرم از وسایل ارتباطی برای پیشبرد حقوق معلولیت در جامعه استفاده کرده ام و البته همچنان به این تلاش ادامه خواهم داد.

مقدمه بالا را از دو جهت نوشتم:

اول آنکه تعداد زیادی از دوستان و خوانندگان سایتم نمیدانند دلیل اینهمه پرداختن من به موضوع معلولیت چیست و گاهی  از من سوال می کنند.

دوم اینکه، میزگردی در روزنامه بهار برگزار شده که برای به اشتراک گذاشتن آن، می باید که مقدمه ای می نوشتم تا به اهمیت پرداختن به مشکلات زندگی با معلولیت اشاره کنم.

باور کنید معلولیت هرچند در زندگی ما و نزدیکان ما وجود ندارد، اما ادامۀ این وضعیت هیچ وقت ضمانتی نداشته و نخواهد داشت. تنها یک اتفاق کوچک، یک حادثه بزرگ، یک جهش ژنتیکی، یک بیماری ناگهانی، فرایند سالمند شدن، و البته تنها یک ثانیه کافی است تا زندگی هر یک از ما را با معلولیت پیوند بزند.

اگر حوصله دارید، میزگرد زیر را بخوانید و مطمئن باشید کسانی که این حرفها را زده اند و از مشکلات رفتن به دانشگاه های پر از پله و بدون آسانسور و رمپ گلایه کرده اند، کسانی اند درست عین ما، می فهمند، درک می کنند، نیاز دارند و وظیفۀ اجتماعی و انسانی ماست که حتی اگر کاری از دستمان برنمی آید، دستکم شنوندۀ حرفهایشان باشیم و به حقوق معلولیت در جامعه “ایمان” بیاوریم.

http://baharnewspaper.com/News/92/07/17/20935.html