هر پاییز که یک سال دیگه به نبودنت اضافه میکنه، روزهای دوستیمون رو مرور میکنم، لبخند تلخی روی لبهام میشینه گاهی… یاد خندههات، جوکگفتنات، صمیمیت و مهربونیات… هر پاییز که میاد، سر این زخم رو دوباره باز میکنه که تو همون روزها بود که رفتی… هر پاییز، اونقدر میای تو ذهنم که دلم میخواد ازت حرف بزنم… هر پاییز بالاخره کسی رو پیدا میکنم که براش از تو بگم، که چقدر مهربون بودی، چقدر بزرگوار، چقدر دوست داشتنی، چقدر محترم، چقدر شاد و شادی بخش… مصی جانم، سالی دیگه بدون تو گذشت. همیشه به یادتم؛ توی قلبم همیشه زنده ای… *** معصومه صفی روز ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۱۱ در تهران به دنیا آمد. او بهمن ۱۳۷۲ در موسسه اطلاعات مشغول به کار شد و تا آخرین روزهای زندگیاش در بخش حروفچینی کار کرد. معصومه اوایل دهه ۱۳۸۰۰ ازدواج کرد و دختری به نام شقایق به دنیا آورد. متاسفانه در سال ۱۳۸۷ به بیماری سرطان مبتلا شد و با وجود بهبود نسبی پس از چند ماه درمان، از اواخر تابستان ۱۳۸۸ حالش رو به وخامت گذاشت. معصومه پس از ماهها رنج و درد، سرانجام روز ۱۵ مهر ۱۳۸۸ به آسمانها پر کشید…