پارالمپیک ۲۰۱۶ – روز سوم

mehrzad
هفته‌های آخر شهریورو آفتابِ مایلی که به سمت پاییز می‌رود، فصل پارالمپیک را تداعی می‌کند که شبیه هیچ کدام از فصل‌های زندگی نیست و رنگ لحظه‌های نابی است که حالا در “پایتخت عشق جهان”، در ریو، شکل می‌گیرد. تقویم پارالمپیک پُر است از روزهای دهکده؛ از پارالمپین‌هایی که از دورترین و دورافتاده‌ترین جغرافیای این زمین پهناور آمده‌اند تا نشان دهند که زندگی همراه با معلولیت فقط رنج و کاستی و ناکامی نیست؛ و آن چیزی نیست که دیگرانی غیرمعلول می‌پندارند؛ که اگر رنجی نیز هست، همین ندانستن‌ها و نفهمیدن‌ها و انکار کردن‌های جامعه‌ی غیرمعلول است. همین مرتضی مهرزاد، بلندقدترین والیبالیست جهان، روزگاری به خاطر دو متر و چهل و چهار سانتی متر قد خانه نشین شده بود. بلند قامتی ویژگی منحصر به فردی بود که در مقیاس جهانی می‌توانست خیلی زودتر از اینها، برای او یک امتیاز مثبت به حساب آید. اما طول کشید تا آن قامت بلند تبدیل به یک مزیت شود و او را به بالاترین نقطه‌ی ورزش جهان برساند. 
چرا انسانی باید به خاطر قدی متفاوت، یا جسمی که شبیه دیگران نیست، گوشه‌ی خانه بنشیند؟ فقر اقتصادی به کنار، این فقر فرهنگی و نگرشی که مُدام در جامعه تولید و بازتولید می‌شود، چه تعداد از این مرتضی‌ها را در پستوی خانه‌ها پنهان نگه داشته است؟ مرتضی فقط یکی از معدود افراد معلولِ خوش اقبالی بود که توانست راهی برای تبدیل معلولیت به یک فرصت پیدا کند. اما بقیه‌ی مرتضی‌ها، کوتاه قامت‌ها، بلند قامت‌ها، افرادی با معلولیت‌های جسمی، آنها کجای جهانند؟ کجای ایران زندگی می‌کنند؟ و از همه مهم‌تر، در کجای ذهن من و تو جا دارند؟ آیا اصلا کسی باید به پارالمپیک، یا به میدانی پرافتخار برسد تا دیده شود؟ محترم شود؟ ارزشمند شود؟ ارزش انسان و وجود او آیا تنها به جسم یا دستاورد او در میدانی خاص منحصر می‌شود؟ من به اندازه‌ی موهای سرم به این سوالات فکر کرده‌ام. بارها از من پرسیده‌اند که با چه انگیزه‌ای از حقوق معلولیت دفاع می‌کنم در حالی که خودم (دستکم هنوز) معلولیتی ندارم یا کسی از نزدیکانم (دستکم هنوز) به معلولیتی دچار نشده است. من در تصورم، رنجِ زندگی افراد معلول در پستوها را کشیده‌ام؛ افراد معلولی را دیده‌ام که در زیرزمین خانه‌ها، اتاق‌های تاریک، کمدهای تنگ و نمور زندانی شده‌اند تا زخمی به صورت آبروی خانواده‌ نباشند. من به اندازه‌ی تاریکیِ روزهای همه‌شان برایشان رنج کشیده‌ام؛ و وقتی پارالمپیک را می‌بینم که روح و انرژی و شور و نشاط از در و دیوار دهکده‌اش می‌بارد، دلم برای همه‌ی پارالمپین‌های آشنا و ناشناس خوشحال می‌شود. پارالمپیک به زندگی همراه با معلولیت، به تجربه‌ی زیستی معلولیت، معنا می‌بخشد؛ معنایی که در جریان زندگی عادی، در چارچوب کلیشه‌ها و قضاوت‌ها و ناباوری‌ها، خیلی زود، خیلی ساده، گم می‌شود، انکار می‌شود و از دست می‌رود. من عاشق پارالمپیکم؛ حرمت انسان‌ها برایم از هر ثروتی ارزشمندتر است؛ و پارالمپیک با سخاوت به زندگی افراد معلول حرمت و اهمیت می‌بخشد.
*نگین حسینی، روزنامه نگار، فعال حقوق معلولیت
————————————
نتایج تیم ایران در روز سوم: 
علیرضا قلعه ناصری مدال نقره پرتاب دیسک را به دست آورد.
هاشمیه متقیان در رقابت های پرتاب نیزه چهارم شد.
والیبال نشسته مردان ایران با نتیجه ۳ بر صفر چین را شکست داد.
تیم ملی والیبال نشسته بانوان ا با نتیجه ۳ بر صفر ز تیم امریکا شکست خورد.
در مرحله مقدماتی تیر و کمان: سمیه عباسپور دوم، هادی نوری سوم، مجید کاکوش هفتم شدند. در رقابتهای میکس تیر و کمان، مرحله مقدماتی، سمیه عباسپور و هادی نوری مقام نخست را به دست آوردند.
حمزه محمدی، وزنه بردار باسابقه ایران، در دسته ۶۵ کیلوگرم نفر چهارم شد.
تیم فوتبال هفت نفره ایران با نتیجه ۲ بر صفر تیم امریکا را شکست داد و راهی مرحله نیمه نهایی شد (ترکیب تیم: مسلم خزایی، هاشم رستگاری، لطف‌الله جنگجو، صادق حسنی، جاسم بخشی، محمد خراط و مسلم اکبری)
تیم ملی بسکتبال با ویلچر ایران با نتیجه ۹۳ بر ۴۴ از تیم امریکا شکست خورد. 
معصومه خدابخشی، تنها نماینده ایران در مسابقات تیراندازی با تفنگ بادی نتوانست به فینال رقابت‌‌ها راه پیدا کند.