بعد از پرواز با موج، حالا نوبت می رسد به پرواز با صندلی چرخ دار… مطلب زیر هم یکی دیگر از خواندنی های شگفت انگیز دنیای افراد دارای معلولیت است که دوست خوبم خانم “هلن صدیق بنای” از سایت http://www.babble.com ترجمه کرده و در همشهری آنلاین گذاشته است:
همه ما میدانیم که اگر زندگی به شما لیمو میدهد، می توان آن را به لیمونارد تبدیل کرد. راستی چه تعداد از ما این جمله را باور داریم؟ و یا چه تعدادی قدرت و هنر، این تغییر را داریم؟
آرون نوجوان، از آن افرادی است که با این جمله زندگی کرده است. ورزشکاری که هنر و قدرت خود را برای اثبات، دوباره امکان تغییر به کار گرفته و موفق شده است.
با شناخت او و زندگیاش دیگر هیچ عذری برای ناتوانی در تغییر و ساخت یک زندگی خوب وجود ندارد؛ در هر سنی و در هر شرایطی…
آرون فادرینگام نوجوان ۱۶ سالهای است که با مشکل نخاعی مادر زاد به نام “فتق نخاع” (Spida Bifida) به دنیا آمده و بر روی ویلچر (صندلی چرخ دار) رشد و زندگی کرده است. شور و شوق و سر زندگی او در حرکات اکروبات و ماهرانهاش با ویلچر کاملا مشهود است.
او نفر اول مسابقات ورزشی اسکیت سواران است. حرکات ورزشی و آکروباتیک او مانند پشتک به پشت بدون دست و یا سایر حرکاتخارقالعاده در سن ۱۴ سالگی از او چهرهای سرشناس ساخته؛ حرکاتی که برای اولین در دنیا انجام شده است. به نظر من شاید هیچ کس نتواند تا میلیونها سال بعدهم این حرکات را چه با چرخ و چه بی چرخ انجام دهد.
بعد از دیدن این تصاویر باید گفت آرون نوجوان، الهام بخش میلیونها نوجوان معلولی است که مجبورند بر روی صندلی چرخ دار عمر خود را بگذرانن؛ حتی برای نوجوانان سالم، البته اگر قدرت تغییر را باور داشته باشند.
سلام نگین جان
ممنون امیدوارم همیشه موفق و کامروا باشی. قربانت هلن
به نام خدا
سلام
خیلی زیباست و شگفت انگیز
دست شما و دوست گرانقدرتان درد نکند که این فرصت را برای دوستان معلول در ایران فراهم می کنید تا جلوه های تازه ای از توانمندی در افراد دارای معلولیت آشنا شوند.
بازهم می نویسم که بسیار این مطلب زیباست.
سلام خانم حسینی
عکس اول ترس برانگیزه در عین حال باید بسیار لذت بخش باشه ….ترس همراه لذت
عکسهای بعدی هم خیلی هنرمندانه است
توانایی بالایی می خواد
خیلی کارها است که دلم می خواهد و لی نمی توانم انجام دهم یکیش موتور سواریه….
درود
اراده اگزیستانسیالیستی! باور به این که هر کاری ممکن است
بابا………… ای ول!:)
در برخورد با هر کس باید به مغزش نگاه کرد
برای همکار همدل و نازنین و نگینِ دور مانده از حلقه تحریریه روزنامه اطلاعات و اسوۀ جریده نگاران امروزی، مهربانو- سرکار دکتر نگین حسینی، با درود فراوان براین گرامی، که قدرش ندانستیم و با تقدیم برگ سبزی که قابلش را ندارد:
ای تو بر انگشتر اهل معانی، چون نگین
ای کلامت شکرین، شیرین تر از هر انگبین
در تواضع بی نظیر و در حیا، اُمُ الحیا،
هم سزاوار ثنا، هم در خور «صدآفرین»
کس ندیده، قله¬ای بالا، و لیکن سر به زیر
اختری از کهکشان خود را کشاند بر زمین
جان و دل سرشار از نیروی عشقِ همگنان
در فضائی سرد و سُربین، در زمانی این چنین
بی خبر از این معما، جمله یاران، همدلان
کز چه از ما دور شد ناگاه آن درّ ثمین؟
افتخار آنرا و آنان را که هستی در کنار
ای میان خیل همکاران وجودی نازنین
الغرض، از ما نیاید جز دعا کار دگر:
-همچنان رخشنده و تابنده مانی، ای نگین!
همکار بزرگوارم، جناب آقای صالحی آرام، همیشه استاد بزرگ من… لطف شما در بیان این کلمات زیبا، بار سنگینی بر دوشم می گذارد که هرچه بیشتر شایسته ی آنچه باشم که درموردم نوشتید. اشک بر چشمانم نشاندید در این سرزمین دور؛ و البته که یک چشم اشک شوق می ریزد برای داشتن چنین دوست عزیزی و چشم دیگر، اشک غم بر این فاصله ها… برایتان شادی و سلامتی و سربلندی آرزومندم…
سلام به نگین درخشان تحریریه . دست اقای صالحی ارام دردنکنه بااین شعرزیبا . حق مطلبودرموردشمااداکرد .جای شماخیلی خالیه وتحریریه روزنامه اطلاعات چیزی کم داره . بقول اقای صالحی ارام کارحرفه ایت ، مهربونیت ، صفا و مرامت ، سواد و فروتنی ، حجب و حیای ذاتی ، اخلاق و رفتاربزرگمنشانت ازیادهیچکس نمیره . روزنامه اطلاعات وجامعه رسانه های ایران نگین بزرگی راازدست دادکه بزودی جاش پرنمیشه . اسم اصلی راننوشتم که فکرنکنیدمیخواستم چاپلوسی کنم . خواهش میکنم این راحتمابگذارید تایادگاری ناقابلی ازهمکارقدیمیت باشه . بسختی تایپ کردم . موفق تر ازهمیشه باش دخترگلم
همکار نازنینم، از لطف شما هم بی نهایت ممنونم و واقعا نمی دانم چه بگویم یا بنویسم مقابل اینهمه محبت… اگر خواسته ی شما نبود برای به یادگارگذاشتن این کلمه ها، در انتشارش تردید می کردم… از دور بر دستان شما همکار احتمالا قدیمی و ارجمندم بوسه می زنم و برایتان سلامتی و شادی آرزو دارم.
زندگى همرنگ چشمانت شکوفا مى شود
زیر باران نگاهت سبز و زیبا مى شود
ساحل سبز نگاهت وسعتى پر از صفاست
غرق در مهر تو ای زن حجم دریا مى شود
کاش هرگز فصل غم از کوچه دل نگْذرد
چون دل احساس بى تو سخت تنها مى شود
در کویر تشنه ی روحم که مضمونش تویى
چشمه سبز محبت با تو معنا مى شود
با من اى شعر بلند زندگى ساده بگو
پنجره کى رو به باغى بى تماشا مى شود
روز زن مبارک
سلام خانم حسینی
روز زن رو به شما تبریک می گویم
ممنون از شما گل های زیبا. شاد باشید
بر چشمها رقصید نام دخترى سبز
گل کرده خورشید بلند مادرى سبز
قلب زمین لرزید زیرا که پس از این
دیگر نمىآید به دستش پیکرى سبز
رویید بر چشمان خیس آسمانها
تمثال پر نور و قشنگ اخترى سبز
بار دگر گهواره تقدیر گشته است
دستان پر مهر و وجود هاجرى سبز
جبریل آوردهست از سوى خداوند
پیغام میلاد سپید کوثرى سبز
بر دستهاى روشن خورشید این بار
دادهست ساقى باده را در ساغرى سبز
او مادر خورشیدهاى بعد از این است
پیوند داد او را خدا با همسرى سبز
این اعتقاد آسمانى در دل ماست
از سیب سرخى شعلهور شد باورى سبز
گلهاى احساس من اینک شعله داده است
بر شاخههاى شعر روى دفترى سبز
سرکار خانم حسینی عزیز سلام سال روز میلاد حضرت فاطمه ( س) که روز بزرگداشت مقام مادر و زن به نام آن بانوی بزرگ مزیّن است بر شما بانوی ارجمند مبارک .
سلام آقای قاسمی عزیز. ممنون از شعر زیبایی که نوشتید و ممنون که به یادم بودید. شاد باشید و پرتوان