بایگانی دسته: معلولیت
باور توانایی؟! باور ترحم؟! کار خیریه ای؟!
آقای رشید پور
سلام. همین الان خبری خواندم در مورد اینکه جاستین ترودو این بار در اجلاس رسمی داووس جوراب بنفش با طرح اردک های زرد پوشیده است. جاستین ترودو معروف است به پوشیدن جورابهای خاص و رنگی اما این یکی، با آن طرح اردک های زرد که خوب توی چشم بینده می زند، آن هم در اجلاس رسمی، از مرز تفاوت های معمول این سیاستمدار در حوزه سلیقه خاص جورابش گذشته و حتما باید پیامی، نشانه ای، حرفی داشته باشد. آن پیام این است: “من بافندۀ این جورابها و توانایی اش را باور دارم.”
صاحب این کارگاه جوراب سازی پسری است به نام “جان” که سندرم داون دارد. جان سالهاست با تلاش و جدیت و البته با حمایت و همکاری خانواده اش، هزاران جفت جوراب با مارک “جان کریزی” تولید کرده و فروخته است. جان آنقدر در کارش موفق شده که حالا افرادی با شرایط شبیه خودش را در کارخانه جوراب بافی به کار گرفته است. آقای ترودو جوراب او را می پوشد چون به کاری که این پسر می کند اعتقاد دارد و نه اینکه بخواهد کار “خیریه” کرده باشد برای یک پسر معلول و حتما بدبخت.
شما آقای وحید رجبلو، موسس و مدیر فنی یک استارت آپ را به برنامه تان دعوت کردید و به همه بیننده ها نشان دادید که وحید توانمند و خلاق و باهوش است، کارآفرین است و درآمدزایی می کند و… بعد اعلام کردید که قرار است “اول مارکت” اپ ایشان را خریداری کند. مدتی گذشته و اتفاقی نیفتاده. طبیعی است که صدای اعتراض وحید و همراهان او بلند شود. حالا این بماند؛ توضیحی که در اینستاگرامتان منتشر کرده اید، عذر بدتر از گناه است: ” امور خیریه جزو وظایف یک برنامه تلویزیونی نیست!” از کی وحید یکباره “امور خیریه” شد؟! یعنی شما لطف کردید، منت گذاشتید، و برای “برداشتن قدمی کوچک در راه کاهش آلام هموطن عزیزتان” طرح وحید را خریداری کردید؟! این است باور توانایی و توانمندی که آنطور با قدرت و شدت و حدت از آن حرف می زدید؟ یا تمام مدت دروغ به خورد مردم می دادید در حالی که همه اش بحث خیریه بود و شما اصرار داشتید تواناییِ حتما نداشتۀ یک معلول بدبخت را به مردم گران بفروشید؟! شما که خودتان به حرفی که می زنید باور ندارید، پس بیننده هایتان چطور باورتان کنند؟ حساب و کتاب با وحید را پیش نبرده اید، به قولتان عمل نکرده اید، بعد وضعیت جسمی وحید را بهانه می آورید که “شرایط جسمانی وحید و نامساعد بودن دمای هوا اخلاقا مانع از اصرار برای دعوت” وحید شد؟! اخلاقا؟! این اخلاق کجای این جوابیه ای است که نوشته اید؟! این اخلاق کجا بود وقتی که کودکی را که با تلقین ها و رفتار نادرست اطرافیانش به “سندرم توهم تسلا” دچار شده، جلوی دوربین گذاشتید و به صرف چند تقدیرنامه و تشکر، خواستید نابغه ای قلابی را به خورد مردم بدهید؟! آن وقت فرد توانمندی را که با طرح ها و خلاقیت هایش توانسته درآمدزایی و اشتغال زایی کند، هل می دهید به سمت ترحم و خیریه تا از بار مسئولیت تان بکاهید؟ این اخلاقی که روی آن تاکید کرده اید، کجای رویکرد شما به عنوان مجری است؟
از طرف جمعی از دوستانم که یقین دارم اشتراک نظر داریم در رویکردِ نادرست ترحم آمیز و خیریه ای شما و بسیاری از همکاران رسانه نسبت به معلولیت، از شما می خواهم که اگر نیازمند انجام امور خیریه اید، به حوزه های دیگر غیر از معلولیت بپردازید. و خواهش دیگرم اینکه بار دیگر پاراگراف اول این نوشته را بخوانید.
بااحترام
نگین حسینی، روزنامه نگار و فعال و حامی حقوق افراد دارای معلولیت
#رشیدپور #وحیدرجبلو #معلولیت
#نه_به_استفاده_ابزاری_از_معلولیت
#نه_به_معلولیت_مساوی_ترحم
#نه_به_معلولیت_مساوی_خیریه
#نه_به_معلولیت_مساوی_ناتوانی
#نه_به_شوهای_تلویزیونی_با_محتوای_نادرست
@neginpaper
جانِ من است او، هی مَزَنیدَش// در مورد آزار و اذیت کودکان دارای اوتیسم در مرکز نگهداری در مشهد
*آذر ۱۳۸۶: مبینا، نوزاد دوماهه به دلیل اسهال شدید و سهل انگاری مسئول مرکز نگهداری مهر در ارومیه، در بیمارستان جان باخت.
*خرداد ۱۳۸۷۷: پرونده آزار جسمی کودکان در مرکز نگهداری کودکان در زنجان. روی بدن سه کودک در این مرکز آثار “سوختگی و داغ شدگی” دیده شد.
*دی ۱۳۹۲۲: “دنیا” کودک شش ساله، در یکی از مراکز بهزیستی کرمان مورد “ضرب و جرح و آزار جنسی” قرار گرفت. اداره بهزیستی استان کرمان اعلام کرد که از “طرح دعوا در مراجع قضایی حسب صلاحدید پرهیز میکند.”
* شهریور ۱۳۹۴: با شکایت ۲۰۰ خانواده، مرکز خصوصی نگهداری از افراد معلول (آفرینش) در فردیس (البرز) کرج پلمب شد. افراد دارای معلولیت جسمی و ذهنی در این مرکز غل و زنجیر و شکنجه می شدند مسئولان مرکز از اتهامات وارده مبرا شدند.
* خرداد ۱۳۹۵۵: آزار و اذیت یک کودک استثنایی در یکی از مراکز نگهداری در چهارمحال وبختیاری. مدیرکل بهزیستی چهارمحال وبختیاری خبر را تکذیب کرد.
* خرداد ۱۳۹۶۶: روزنامه اعتماد: والدین معلولان ساکن در یک آسایشگاه در ولد آباد – محمدشهر کرج – نسبت به آزار جسمی فرزندان خود با طناب و زنجیر در این آسایشگاه به دستگاه قضایی شکایت کردند.
*خرداد ۱۳۹۶۶: شکنجه کودکان دارای اوتیسم در یک مرکز در مشهد. شکستگی استخوان، خونریزی گلو و آثار ضرب و جرح بر سه نفر از کودکان دیده شده است.
فهرست بالا تنها منعکس کنندۀ تعدادی از موارد گزارش شده از آزار و اذیت کودکان و به خصوص کودکان دارای معلولیت در مراکز نگهداری و توانبخشی است. اتفاق اخیر که برای کودکان دارای اوتیسم در مشهد افتاده، خشم و نگرانی خانواده های کودکان اوتیسم را برانگیخته است. از این نوع اتفاقها در مراکز نگهداری کم نمی افتد اما فقط تعدادی از آنها به بیرون گزارش می شود. کودکان (و افرادی) که نمی توانند حرف بزنند، افراد دارای اوتیسم، و افراد دارای شرایط ویژۀ ذهنی بیش از دیگران مورد آزار و شکنجه مراقبان در مراکز (و حتی در داخل خانواده ها) قرار می گیرند اما توانایی اعلام جرم را ندارند. گروهی دیگر که می توانند صحبت کنند، عموما با تهدید فرد شکنجه گر مواجهند و از وحشت، توانایی بیان ماجرا را از دست می دهند. عده ای دیگر از خانواده ها نیز “آبروداری” می کنند و موارد آزار و شکنجه را گزارش نمی دهند. خانواده هایی دیگر هم هستند که می بینند و دم نمی زنند چون توانایی نگهداری از عضو دارای شرایط ویژه را ندارند.
این گزارشها حتی اگر رسانه ای شوند، عمدتا تکذیب می شوند و روند قضایی آنها به جایی نمیرسد. سیاست سازمان بهزیستی در تکذیب بیشتر موارد گزارش شده، و پنهان شدن پشت “مصلحت ها” و “صلاحدیدهای امنیتی” در برخورد با پرونده های آزار و شکنجه در آسایشگاهها و مراکز مراقبت سبب می شود شکایت خانواده ها به جایی نرسد و کسانی که این نوع جرم ها را مرتکب می شوند، با خاطری آسوده تر و در حاشیه ای امن تر به رفتارهای غیرانسانی خود ادامه دهند. در پروندۀ اخیر در مورد کودکان دارای اوتیسم در مشهد، گفته می شود که خاطی اصلی فردی است به نام “حسین” که پیشینه ای بلندبالا از آزار و اذیت افراد دارای معلولیت دارد اما هربار به نوعی از شاکیان گریخته و در مراکزی دیگر به کار ادامه داده. اگر این اطلاعات درست باشد، سوال بزرگی مطرح می شود: چطور مجرمی حرفه ای توانسته پس از سالها جنایت علیه افراد دارای معلولیت، نه تنها مجازات نشود، بلکه همچنان به فعالیت غیرانسانی خود در این حوزه ادامه دهد؟ و البته جواب سوال کاملا مشخص است: سهل انگاری در برخورد قانونی و قضایی با خاطیان، رها کردن آنها، و پنهان کردن پرونده های شاکیان به نام مصلحت اندیشی.
بسیاری از خانواده هایی که کودکان و اعضای خود را به مراکز مراقبت می سپارند، از این گزارشها هراسان و وحشت زده اند؛ اعتمادشان خدشه دار شده و از طرفی، راهی جایگزین هم ندارند. ایجاد شرایطی ناامن و دلهره آور، در حالی که احساس کنند قانون نیز پشت آنها نمی ایستد، دردهای آنها را دوصدچندان می کند. نظام بهزیستی، بهداشتی و درمانی و قضایی باید مثلث حمایت دائمی از خانواده هایی باشد که عضو دارای معلولیت و شرایط ویژه دارند. یکی از این سه رکن که از کار بیفتد، بار سنگینی از مسئولیت و دشواری نصیب خانواده ها می کند.
و نکتۀ آخر که از همه مهم تر است: خانواده ها، عزیزانشان را، جان و دلشان را به مراکز مراقبت و توانبخشی می سپارند چون امکانات لازم را برای نگه داشتن جگرگوشه های خود در خانه ندارند؛ چون رُکن های حمایتگری که باید بی وقفه در خدمتشان باشد، نیست. بی مهری به فرزندان آنها که نیازمند کمک و حمایتند، از فروبردن دشنه در قلبشان سخت تر است… “جان من است او، هی مزنیدش…”
نگین حسینی، روزنامه نگار، فعال حقوق معلولیت
#اوتیسم #آزارواذیت #مراکزمراقبت #مشهد
@neginpaper
جشنواره منطقهای تئاتر معلولین کویر
وقتی می گوییم نه به شوهای تلویزیونی با محتوای نادرست، دقیقا از چه می گوییم؟
برای خیلی افراد این سوال پیش آمده که وقتی از تولید محتوای نادرست در مورد معلولیت حرف می زنیم، وقتی از نحوۀ پرداختن به موضوع معلولیت در ماه عسل رضایت نداریم، دقیقا از چه می گوییم؟ بنا دارم در چند پست، مثالهایی برایتان بیاورم. این اولین پست در این زمینه است:
در ویدیویی که آپلود کرده ام، آقای احسان علیخانی خانواده ای را از تربت جام به برنامه دعوت کرده که شش عضو آن ناشنوا هستند. اعضای خانواده به استودیو آمده اند، در حالی که آقای علیخانی سخنش را با پدر خانواده آغاز می کند (پدر جان مخلصیم) گویی بقیه نامریی هستند؛ این بماند. در این برنامه که تعدادی از مهمانانش ناشنوا و کم شنوا هستند، حتی یک نفر رابط زبان اشاره برای برقراری ارتباط با آنها به کار گرفته نشده است. مادر و پدر کودک که هر دو ناشنوا هستند فقط آنجا نشسته اند، مکالمه ها انجام می شود اما این دو نفر آنقدر حرمت نداشته اند که رابط زبان اشاره برایشان در استودیو حضور یابد. حق فهمیدن مکالمات دیگران به راحتی از آنها سلب شده است. گویی صرف ناشنوا بودن، حق فهمیدن اینکه چه در جریان است را از این دو نفر و بقیه کسانی که کم شنوا هستند، گرفته!
از این بگذریم، تلخ ترین بخش برنامه، لحظه ای است که کودک (گفته می شود برای نخستین بار) صدا می شنود. گریه ها و زجه های کودک فراتر از تحمل من به شخصه است. اینکه ما بنشینیم و شاهد شکنجۀ انسانی باشیم که برای نخستین بار می شنود (ولو دلخوش باشیم به اینکه این گریه موقتی است و به زودی می فهمد چه “نعمتی” نصیبش شده!) چقدر اخلاقی است؟! زوم کردن دوربین روی صورت کودکی بی گناه که اصلا خبر ندارد “شنیدن” یعنی چه، و این صداهایی که پس از شش هفت سال زندگی برای اولین بار می شنود، چیست؛ آیا صداها موجودی خطرناک است یا تهدید است… این طرز برخورد با موضوع معلولیت و شرایط کودک نه تنها اخلاقی نیست بلکه حتی ناقض حقوق ابتدایی کودک است. بچه ای که سالهاست نشنیده، برای آنکه اولین بار بشنود، باید آمادگی های خاص پیدا کند. به فرض که در ایران این نوع آمادگی ارائه نمی شود، باز هم درست نیست که این تجربه جلوی دوربین و چشمان هزاران نفر انجام گیرد. اگر موارد مشابه خارجی را دیده اید، عموما ویدیوهای خصوصی بوده اند و حتی خیلی از آنها نیز مورد انتقاد مدافعان حقوق کودکان و افراد دارای شرایط خاص و معلولیت قرار گرفته اند. این بی احترامی به حقوق یک کودک دارای شرایط خاص است. بی احترامی به کسانی است که شرایط مشابه دارند.
و آقای کارشناسی که آن سوی میز نشسته… شاید فقط جنبۀ فنی کار برای ایشان اهمیت دارد و نه شان و منزلت کودکی که مثل موش آزمایشگاهی به در و دیوار می زند تا آن سمعک لعنتی از روی گوشش برداشته شود. فقط همین پنج دقیقه را تماشا کنید تا متوجه شوید که جامعۀ “سالم گرا” یعنی چه؛ تا متوجه شوید گیرافتادن در حلقۀ افراد ظاهرا سالم و اجبار شکنجه وار آنها به “ترمیم ناکاستی و نقص” یعنی چه. این رفتار و این برخورد با معلولیت، با شرایط متفاوت، غلط است. من از این آقای پدربزرگ که از تربت جام آمده تا شوق و شعفش را از “شنیدن” فرزندانش ملّی کند، توقعی ندارم؛ توقعم از رسانه است که باید سطح آگاهی و تحلیل بالاتری داشته باشد اما درست برعکس، رسانه ای بدین بزرگی خودش را به ابتدایی ترین سطح برداشت از معلولیت/شرایط متفاوت و تلاش برای “درمان” آن تقلیل داده و بدون تخصص، صدا را به ابزار شکنجه برای کودک ناشنوا تبدیل کرده است.
تاسف آقای علیخانی از تماشای این کودک که دارد رنج می کشد، برای ماله کشیدن روی واقعیت این نمایش زننده کافی نیست! شاید بگویید “نیت شان خیر است” بله؛ ما با همین نیت های خیرمان، روزی هزار بار به روی هموطنان دارای معلولیت مان سیلی می زنیم و توقع داریم که رنج بکشند اما نیت خیر ما را درک کنند. وقت آن است نه بگوییم… همراه شوید… به ما بپیوندید و درخواست ما را در نشانی زیر امضا کنید:
https://www.ipetitions.com/petition/disabilityontv
*نگین حسینی، روزنامه نگار، پژوهشگر/فعال حقوق معلولیت
همه با هم به سوی:
#نه_به_استفاده_ابزاری_از_معلولیت
#نه_به_معلولیت_مساوی_اندوه
#نه_به_معلولیت_مساوی_شکرگزاری
#نه_به_معلولیت_مساوی_ناتوانی
#نه_به_شوهای_تلویزیونی_با_محتوای_نادرست