تبریک تلخ…

«کتاب “مدیریت کوتوله ها” نوشته ناصربزرگمهر با یادداشت هایی از دکتر فرهنگی، دکتر دادگران، دکترسلطانی فر، دکتر سرامی و محمدآقازاده منتشر شد.»

این مطلب را کسی برای من به صورت کامنت گذاشته است. خوشحالم از اینکه استادان بزرگوارم و به خصوص دوست دیرینه ام، محمد آقازاده در این کتاب یادداشت هایی دارند اما نمی توانم ناراحتی ام را از اسم کتاب پنهان کنم یا بی تفاوت باشم… برای من که سال های زیادی از شغل و سپس تحصیلات تخصصی ام را در راه دفاع از حقوق افراد دارای معلولیت در جامعه سپری کرده ام (بی آنکه خودم یا اطرافیانم معلولیتی داشته باشیم) تحمل نام این کتاب بسیار سخت است… کافی است لحظه ای خودتان را بگذارید به جای انسان هایی که به نوعی از معلولیت جسمانی – کوتاه قدی- مبتلا هستند. وقتی این کلمه را می شنوید، با تمام بارمنفی یی که القا می کند، چه حالی به شما دست می دهد؟ فکر می کنید شما هم یک انسانید؛ و تنها یک بداقبالی سبب شده قدتان کوتاه تر از دیگرانی باشد که حالا از بالا به پایین به شما نگاه می کنند و هرجا کم می آورند یا می خواهند معنایی منفی را به ذهن مخاطب القا کنند، از صفتی استفاده می کنند که…

کتاب و انتشار کتاب، یک موضوع فرهنگی است؛ و دقیقا همین نکته، دغدغه و ناراحتی مرا در ارتباط با حقوق افراد دارای معلولیت بیشتر می کند. اگر بقال محله، چیزی بگوید که با حقوق افراد معلول در تناقض است، آنقدر آزاردهنده نیست که اهالی فرهنگ، چنین کنند… چرا محصول فرهنگی باید تقویت کننده ی جریان غالب و غلط جامعه باشد؟ چرا یک محصول فرهنگی نباید دغدغه ی دفاع از حقوق اقلیت ها را داشته باشد؟ چرا تولیدکنندگان محتوای فرهنگی نباید آشنایی هرچند مختصری با این اصول داشته باشند؟

در آخر تبریک؛ به آقای بزرگمهر، به استادان و دوستان عزیزم… اما تبریکی تلخ؛ به خاطر حق و حقوق مسلمی که می توان دانسته یا نادانسته، ناخواسته یا با زرنگی، از دست صاحب حقی ربود و رفت و رفت…