خبرهای طلایی از بازیهای پاراسیایی اینچئون

zahra nemati

بانوی طلایی تیر و کمان باز هم طلا گرفت

زهرا نعمتی بانوی طلایی بازی های پاراآسیایی گفت: هنوز به سقف آرزوهایم نرسیدم. آرزوهای بزرگ را نمی گویند، اما از مردم می خواهم برای رسیدنم به اهدافم برایم دعا کنند.

او دلیل گریه اش بعد از پایان بازی را فشار زیاد بازی عنوان کرد و افزود: در این مسابقه بدشانسی آوردم و بدترین بدشانسی ام خراب شدن عینکم بود وگرنه نمی گذاشتم کار به تیر طلایی بکشد.

نعمتی قویترین حریفش را چین دانست و اظهار داشت : کمانداران چینی قدرتمند بودند اما با رکوردهایی که من به جا گذاشته بودم توقع داشتم همان اول کار را تمام کنم. او ادامه داد: مدالم را به مادر و همسرم هدیه می کنم.

volley nesh

ایران با اقتدار قهرمان والیبال نشسته مردان پاراسیایی شد

تیم والیبال نشسته ایران در دیدار نهایی این رشته تیم چین را شکست داد و با اقتدار از عنوان قهرمانی دوره قبل خود دفاع کرد و طلا گرفت.

این دیدار راس ساعت ۱۷ در سالن چند منظوره ورزشگاه سونگیم برگزار و تیم والیبال نشسته ایران در سه گیم متوالی و با نتایج (۲۵ بر۱۲ ،۲۵ بر ۲۰ و ۲۹ بر ۲۷ ) تیم چین را شکست داده و قهرمان شدند.

تیم ایران در گیم نخست و بدون هیچ مشکلی به راحتی تیم چین را شکست داد. در گیم دوم بازیکنان تیم والیبال نشسته چین چند امتیاز از تیم ایران پیش افتادند در این ست تماشایی بازیکنان دو تیم تا امتیاز ۱۸ شانه به شانه هم پیش می رفتند که در ادامه بازیکنان تیم ایران از تجربه خود استفاده کرده و نتیجه این ست را در پایان از آن خود کردند.

در گیم سوم بازهم چینی ها از ما پیش افتادند اما در ادامه بازیکنان تیم ایران به سرعت به آنها رسیدند در ادامه و در امتیاز ۱۰ بازهم چینی ها از ایران سه امتیاز جلو افتادند اما این نتیجه زیاد دوام نیاورد و تیم ایران تیم چین را گرفت .در ادامه باز دو تیم با یکدیگر برابر شدند و اما در پایان این والیبالیست های ایران بودند که نتیجه این گیم را با امتیاز نزدیک ۲۹ بر ۲۷ به سود خود تمام کردند و قهرمان شدند.

برای تیم ایران در این دیدار از ابتدا این بازیکنان به میدان رفتند:

مهدی حمیدزاده، صادق بیگدلی، رمضان صالحی، مجید لشکری، رمضان صالحی، محمد خالقی و داوود علیپوریان

basket

بسکتبال با ویلچر بانوان در اولین حضور برون مرزی خود به نشان برنز دست یافت

تیم ملی بسکتبال با ویلچر بانوان ایران امروز مقابل کره جنوبی به میدان رفت و با شکست میزبان در جایگاه سوم این رقابت ها ایستاد.

در این دیدار ملی پوشان کشورمان با نتایج ۸ بر ۹، ۱۲ بر ۵،۱۴ بر ۴ ، ۱۹ بر ۷ و نتیجه نهایی ۵۳ بر ۲۵ موفق شدند قاطعانه نمایندگان میزبان را شکست داده و به نشان برنز دست یابند. بانوان ملی پوش ایرانی در حالی به این مدال دست می یابند که اولین حضور برون مرزی خود را تجربه می کردند.

صبح فردا و در آخرین روز مسابقات تیم های ژاپن وچین برای کسب عنوان قهرمانی به مصاف هم می روند .

v1

دختران والیبالیست نقره گرفتند

سرمربی تیم ملی والیبال نشسته بانوان از کسب مدال نقره ابراز رضایت و تأکید کرد که شاگردانش می توانستند بهتر از این کار کنند.

مهری جانداری پس از باخت تیمش مقابل ژاپن در فینال دومین دوره بازی های پاراآسیایی گفت: آن چیزی که فکر می کردیم اتفاق افتاد ولی بچه ها می توانستند نمایش بهتری ارائه دهند.

وی ادامه داد: ما باید مثل چین حرفه ای شویم و این تنها با برگزاری بازی های تدارکاتی مختلف اتفاق خواهد افتاد. بازیکنان چین شغلشان بازیکنی است و تمام زمان خود را صرف تمرین و مسابقه می کنند. ما متأسفانه بازی تدارکاتی نداشتیم و بچه ها فقط با برگزاری اردو وارد این رقابت ها شدند.

جانداری بیان کرد: باید از الان به فکر پارالمپیک ریو باشیم و با برنامه ریزی طولانی مدت خود را برای این تورنمنت بزرگ آماده کنیم.

cropped-iran-14-3.jpg

۱۶ طلا، ۸ نقره و ۴ برنز

کاروان ورزشی ایران روز پنجشنبه در پنجمین روز از دومین دوره بازیهای پاراآسیایی با کسب ۳۲ مدال، تعداد مدال های خود را به ۱۱۲ رساند.

ملی پوشان ایرانی امروز با کسب ۱۶ نشان طلا ، ۸ نقره و ۴ برنز، طلایی ترین روز کاروان را رقم زدند.

تیم ایران تاکنون ۳۵ طلا ،۴۸ نقره و ۲۹ برنز کسب کرده و در رده چهارم ایستاده است.

تیم های چین، با ۲۹۶ مدال (۱۵۹ طلا، ۹۳ نقره و ۴۴ برنز)، کره با ۱۹۷ مدال (۶۷ طلا، ۵۶ نقره و ۷۴ برنز ) و ژاپن با ۱۳۷مدال (۳۷ طلا، ۴۴ نقره و ۵۶ برنز) در رده های اول تا سوم قرار دارند.

کاروان ایران برای رسیدن به رده سوم تنها نیاز به ۲ مدال طلای دیگر دارد.

دومین دوره رقابت های پاراآسیایی اینچئون فردا جمعه، دوم آبان به کار خود پایان خواهد داد.

منبع خبرها: سایت رسمی فدراسیون ورزشهای جانبازان و معلولین 

تیم والیبال نشسته بانوان ایران به بازیهای پارالمپیک ۲۰۱۶ راه یافت

 اگر اسم والیبال نشسته بیاید، تیم ملی آقایان با انبوه مدال های جهانی و پارالمپیک شناخته شده تر است. کمتر کسی با تیم ملی والیبال نشسته بانوان ایران آشناست.

دختران والیبالیست ایران دیروز توانستند با غلبه بر تیم ژاپن، هم به فینال بازیهای آسیایی اینچئون برسند و هم سهمیه حضور در بازیهای پارالمپیک ۲۰۱۶ را به دست آوردند. این نخستین بار است که تیم ملی والیبال نشسته بانوان ایران، جواز حضور در بازیهای پارالمپیک را به دست می آورد.

تصاویر بازی و شادی آنها تماشایی است! (عکس ها: مهدی زارع)

v1

 

v2v3v4

v5

v6

v7

خبرهایی که از اینچئون می رسد…

inche Amini Montazeri

فاطمه منتظری و مهناز امینی؛ دو مدال آور بازیهای پاراسیایی اینچئون – عکس از سایت فدراسیون ورزشهای جانبازان و معلولین

در دومین روز، سومین روز، چهارمین روز، صدمین روز…. از بازیهای آسیایی اینچئون… علی، صادق، زهرا، نیلوفر، محسن…. مدال طلا، نقره، برنز… ماده ۵۰ متر، ۱۰۰ متر، سبک وزن، مثبت ۱۰۰ کیلو، منهای ۸۰ کیلو، پنج گانه، یک گانه، کرال پشت، پروانه…. را بر گردن آویختند.

خبرهای خیلی خوبی از اینچئون کره جنوبی می رسد؛ اما با خود فکر می‌کنم اینهمه موفقیت، وقتی در قالب کلماتی خشک و بی روح به نام خبر ارائه می‌شود، چقدر کسل کننده و غیرجذاب است. فقط برای کسانی که با ورزشکاران دارای معلولیت آشنا هستند، خبرِ صرفِ مدال آوری آنها جذابیت دارد اما برای میلیون‌ها مردمی که تک تک این ورزشکاران را نمی‌شناسند، بسنده کردن به ادبیات خشک خبری، هیچ فایده‌ای ندارد و نمی‌شود توقع داشت که انبوه مخاطبان، جذب این نوع خبررسانی شوند.

با ظهور و پیشرفت خبررسانی آنلاین، خبرنویسی مدرن تغییر جهت داده به سمت پرداخت های جذاب، درآمیختن سخت- خبر با نمک و فلفلِ نرم – خبر، دمیدن روح در کلمات رسمی و سنتی خبر نویسی با استفاده از اطلاعات جنبی و حاشیه‌ای از خود شخص یا ویژگی‌های بارز مسابقات. همۀ اینها تکنیک‌هایی است که خبرنویسی را از حالت چیدنِ صرف کلمات پشت سر هم خارج می‌کند و به آن روح و جان و جذابیت می‌بخشد تا آشپزیِ خبرنویسی، با طعم و بویی خوش، بتواند انبوه مخاطبان را جذب موضوع خبری کند.

نمی‌خواهم منکر تلاش‌های همکارانم در اطلاع رسانی بازی‌های پاراسیایی شوم. می‌دانم در شلوغی روزهای برگزاری بازی‌ها، یک خبرنگار نمی‌تواند به تنهایی از این سالن به سالنی دیگر برود (خدا کند همینطور باشد)، خبر بگیرد، تنظیم کند، ارسال کند، و به مسابقه دیگر برود. به گمانم می‌شد این روال را با یک برنامه ریزی درست و کار تیمی هماهنگ انجام داد تا هم خبررسانی لحظه به لحظه صورت بگیرد و هم پرداخت خبریِ جذاب و مناسب.

به نظرم بهترین سایت اطلاع رسانی، سایت فدراسیون ورزش‌های جانبازان و معلولین است که در یک مرور کلی، تمام نتایج را لحظه به لحظه در اختیار کاربر قرار می‌دهد. بقیه سایت‌های خبررسانی بازی‌های پاراسیایی کره جنوبی تقریبا مشابه هستند و ….

***

خانم‌های ورزشکار ما تا الان واقعا گل کاشتند. غیر از ساره جوانمردی که دومین مدال طلای تیراندازی را هم گرفت و یکی از ستاره‌های تیم ایران در این دوره از بازی‌ها بوده، مهناز امینی دو مدال طلا و مهناز قربانی یک مدال طلا در پرتاب‌های دو و میدانی گرفته‌اند. مجموع مدال‌های طلای ایران تا این لحظه ۱۲ مدال بوده است.

هاجر تکتاز دو مدال نقره، و اعظم خدایاری و فاطمه منتظری هر کدام یک مدال نقره از مجموع ۲۹ مدال نقره را از آن خود کرده‌اند.

از مجموع ۱۸ مدال برنز تیم ایران تا الان، فاطمه منتظری، عالیه محمودی، لیلا ملکی، فائزه کرمانی، هر کدام یک برنز به دست آورده‌اند.

ورزشکاران ایران تا این لحظه ۱۲ مدال طلا، ۲۹ نقره و ۱۸ برنز به دست آورده‌اند که اسامی آنها در لینک زیر قابل دسترسی است:

http://mehrnews.com/detail/News/2393546

 

که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد…

inche

سالهای زیادی همراه و هم صحبت و همدل ورزشکاران پارالمپیکی و دارای معلولیت ایران بوده و هستم. سالهای زیادی پای حرفهاشون نشستم، ماجراهای زندگیشونو شنیدم، باهاشون اشک ریختم و باهاشون خندیدم. سالهای زیادی دردهاشون، غم ها و شادی هاشون رو نوشتم و ازشون یاد گرفتم.

اعضای تیم ورزشکاران معلول و جانباز ایران این روزها در اینچئون کره جنوبی، در بازی های پاراسیایی شرکت می کنن و خدا میدونه چقدر دلم باهاشونه.

خبرهای موفقیت شون رو پیگیری می کنم. هر اسمی که می بینم، یه فیلم کوتاه از زندگی اون ورزشکار از جلوی چشمام رد میشه:

– وای! الان پدر بیمارش چقدر خوشحاله!

– فلانی… مادرش یادت هست؟ همیشه شبهای مسابقات پسرش تا صبح نمی خوابید… امروز چه حالی داره…

– همسر این یکی… می گفت تمام قدرتم رو به عشق همسرم می ریزم تو بازوهام و دیسک رو پرتاب می کنم.

نفسم تنگه این روزها. کاش اونجا بودم و بازم می دیدمشون، می شنیدمشون، براشون می نوشتم.

اگه موضوع کار و درسم نبود، همین الان بلیت می گرفتم و پرواز می کردم به مقصد اینچئون…

دلم جز مهر مه رویان، طریقی بر نمی‌گیرد / زِ هر دَر می‌دهم پندش، ولیکن در نمی‌گیرد

خدا را ای نصیحتگو، حدیث ساغر و می گو / که نقشی در خیال ما، از این خوشتر نمی‌گیرد

london2012

توضیح عکس: پای صحبت بازیکنان نابینای تیم ملی فوتبال ۵ نفره نابینایان ایران در بازی های پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن. از راست: عبدالجبار مقصودی، امیر پور رضوی و خودم (نگین حسینی)

***

پی نوشت: کاروان ایران در اولین روز این بازیها ۱۹ مدال به دست آورد و در رتبه چهارم جدول بازیها قرار گرفت.  منبع خبر: http://mehrnews.com/detail/News/2392226

به یاد دوست بزرگ و بزرگوارم، خانم صدری بزرگ نیا

sadri 2

نگین حسینی، روزنامه نگار و پژوهشگر ارتباطات و مطالعات معلولیت

من سعادت نداشتم خانم فاطمه بزرگ نیا را ببینم. سال ۱۳۸۰ بود که برایم ایمیل زد و به خاطر راه اندازی دوبارۀ صفحه با معلولین روزنامه اطلاعات تشکر کرد. من هم متقابلا از ایشان تشکر کردم و با خود فکر کردم باید روزی به دیدارش بروم اما دیر کردم. یک سال بعد، خبر فوت فاطمه را شنیدم. آرزوی دیدارش در دلم ماند.

فاطمه بزرگ نیا (۱۳۸۱ -۱۳۱۷) از سن چهار سالگی به فلج اطفال دچار شد. از همان زمان مادرش خانم صدری بزرگ نیا (با نام اصلی: صدرالملوک سهامی) پرستار و یار و غمخوارش شد. در نبود وسایل کمکی امروزی، مادر فاطمه عصایش بود، ویلچرش بود، بالا بَرَش بود. فاطمه تا وقتی کوچک بود، جا به جا کردنش آسان تر بود اما حتی در بزرگسالی هم مادرش همراه و مراقبش بود. فاطمه بزرگ نیا، که از تمامی بدنش، فقط یک انگشتش حرکت داشت، مترجمی زبردست شد و با اشتغال در سازمان بهزیستی، توانست استقلال مالی پیدا کند. او از فعالان حقوق افراد دارای معلولیت و یکی از چهره‌های اثرگذار در این حوزه بود؛ نقشی که بدون حضور مادرش خانم صدری بزرگ نیا، شاید تقریبا غیرممکن می‌شد.

بعد از فوت فاطمه در سال ۱۳۸۱، انتشار خاطراتش را به سفارش آقای دکتر محمد کمالی، در روزنامه اطلاعات شروع کردم. انتشار این مجموعه (که بعدا در کتابی با عنوان “یک عمر انتظار” از سوی انجمن باور منتشر شد) فرصتی فراهم کرد تا به دیدار خانم صدری بزرگ نیا، مادر فاطمه بروم. از همان اولین دیدار، ارتباط خوبی بین ما برقرار شد و رابطه کاری و رسمی جای خود را به ارتباطی صمیمی و دوستانه داد. خانم بزرگ نیا با اینکه در دهۀ ۸۰ زندگی‌اش بود، به یکی از بهترین دوستان زندگی‌ام تبدیل شد؛ زنی مهربان، فهمیده و صمیمی که هم صحبتی با او و شنیدن خاطرات تلخ و شیرینش، جذابیت زیادی برایم داشت.

تقریبا ماهی یک بار به دیدارش می‌رفتم. گاهی با هم شام می‌خوردیم و من مشتاقانه پای حرف‌هایش می‌نشستم. همیشه از دخترش فاطمه می‌گفت. لفظ “فاطی” هیچ وقت از دهانش نمی‌افتاد. همیشه می‌گفت آخر شب، تمام وقایع روزانه را برای فاطی طوری تعریف می‌کند گویی او همانجا، روی همان تخت نشسته است. او فاطی را در لحظه لحظه زندگی‌اش می‌دید.

خانم بزرگ نیا هر دوهفته‌ یک بار به من زنگ می‌زد و مشتاقانه جویای احوالم می‌شد. من هم متقابلا با او تماس می‌گرفتم و دوست داشتم از احوالش باخبر باشم. رابطه دوستانۀ خوبی داشتیم. به خاطر سن و سالی که از او گذشته بود و تجربه‌هایش، تلخ و شیرین‌های زندگی که از سر گذرانده بود، بزرگواری و مناعت طبعش، رابطۀ دوستانه ما هر روز بهتر و قوی‌تر می‌شد؛ ارتباطی که هیچ سوء تفاهمی در آن نبود. گاهی با لبخندی همراه با تعجب به من می‌گفت “چقدر خوشحال می‌شوم که جوانی مثل تو به دیدارم می‌آید و احوالم را جویا می‌شود”. گاهی بعضی دوستان نزدیکترم سر به سرم می‌گذاشتند که چطور خانمی به آن مُسنی، دوست صمیمی من است اما چند باری که دوستان را همراهم به دیدارش بردم، همگی تصدیق کردند که در هم صحبتی و خوش مشربی‌اش، فاصلۀ سنی را از یاد برده بودند.

خانم بزرگ نیا روزی با مهربانی به من گفت که هیچ اشکالی ندارد اگر او را “مامان صدری” صدا کنم؛ همان لفظی که فاطی و دیگر فرزندانش او را خطاب می‌کردند. از همان زمان برایم مامان صدری شد. دوستش داشتم چون خانمی فهمیده و بزرگوار بود، مهربان بود، گشاده دست و نیک اندیش بود، تمامی صفات خوب آدمی را در خود جمع کرده و پرورانده بود. مصداق واقعی این مصراع بود که: “آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری”. منهای فضایل بی‌شمار اخلاقی، گنجینه‌ای ارزشمند از بخشی از تاریخ ادبیات ایران بود. بسیاری از شاعران و ادیبان و موسیقدانان معاصر ایران را از نزدیک دیده بود و با آنها روابط خانوادگی داشت. پر از خاطره بود از روزهایی که با هر یک از آنها معاشرت داشت.

دوستی من و مامان صدری پنج-شش سال در ایران به همین منوال برقرار بود. مدتی بعد از آمدنم به امریکا، مامان صدری هم برای دیدار پسرش به امریکا آمد. اما من در شرق بودم و او در غرب. گاهی با هم تلفنی حرف می‌زدیم. دوست داشتم به او سر بزنم اما فاصلۀ زیاد و معذورات دیگر، اجازه نمی‌داد. مامان صدری دو – سه مرتبه به امریکا آمد و من هر بار با او تلفنی صحبت می‌کردم. اما از دو سال پیش که وضعیت جسمی‌اش رو به افول گذاشت، دیگر به امریکا سفر نکرد. آرزو داشتم بار دیگر او را ببینم، در آغوشش بکشم و صدای قشنگ و مهربانش را از نزدیک بشنوم. اما نشد.

مهربان ترین دوست من از دنیا رفت، در حالی که بارها به من گفته بود بی صبرانه در انتظار دیدن فاطمه‌اش است.

حالا یقین دارم با اوست، با عشق همیشگی‌اش فاطی.

پی نوشت۱: آقای دکتر یوسف بزرگ نیا، رئیس اجرایی مرکز تحقیقات زلزله در دانشگاه برکلی، و همسرش خانم دکتر الهه انسانی، استاد دانشگاه استنفورد امریکا، از مفاخر علمی ایران در امریکا هستند. آقای دکتر بزرگ نیا، پسر خانم صدری بزرگ نیا و تنها فرزندی است که از آن مرحومه به جا مانده است. فاطمه بزرگ نیا در کتاب خود “یک عمر انتظار” از کمک‌ها و همراهی‌های برادرش یوسف و همسر ایشان، به خوبی یاد کرده است.

پی نوشت ۲: مراسم گرامیداشت خانم صدر الملوک سهامی (بزرگ نیا)، روز سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۳ از ساعت ۴ تا ۴ بعد از ظهر در هتل بزرگ تهران (تقاطع ولیعصر و مطهری) برگزار خواهد شد.