مصاحبه اخیر “تی وی پلاس” با خانم شهلا ریاحی، نمونهای روشن از ضعف روزنامه نگاریِ مرتبط با معلولیت و بیماری در ایران است که سالهاست دربارهاش نوشتهام. وقتی خبرنگار از ضعف حافظهی مصاحبه شونده آگاهی دارد و با این حال او را با سوالاتی به چالش میکشد تا هرچه واضح تر به بینندگانش نشان دهد که مصاحبه شونده چقدر به آلزایمر مبتلا شده، این رویکرد نه تابع اخلاق ژورنالیسم است و نه نشانی از روزنامه نگاری حرفهای، به خصوص در حوزه معلولیت و بیماریها دارد؛ درست مثل آنکه سراغ کسی برویم که در سانحهای، مثلا پاهایش را از دست داده و ما برای آنکه بخواهیم این از دست دادن را جلوی دوربین به تصویر بکشیم، نه یک بار، بلکه چندین مرتبه از مصاحبه شونده بخواهیم که بلند شود و فلان چیز را برایمان بیاورد.
خانم ریاحی در این مصاحبه اخیرش با “تی وی پلاس” گوشهی گود گیر افتاده است و با اضطراب و البته با خندهای دلنشین، با خبرنگاری روبرو میشود که با سوالاتش بیشتر میخواهد از او تست آلزایمر بگیرد تا اطلاعاتی که واقعا در موردشان سوال میکند. در شرحی که روی این گزارش نوشته شده، از قول خانم شهلا ریاحی آمده: “اسم هیچ کدام از فیلمهایم را به خاطر ندارم” در حالی که خانم ریاحی چنین چیزی را حین مصاحبه نمیگوید؛ بلکه خبرنگار میپرسد: “کدوم یک از فیلمهاتو از همه بیشتر دوست داری؟ کدومیک از نفشهاتو بیشتر دوست داری؟” و خانم ریاحی جواب میدهد (نقل به مضمون): همه را. خبرنگار اصرار میکند تا اسم فیلمی از خانم ریاحی بشنود (تست آلزایمر)، و خانم ریاحی به زیبایی جواب میدهد که هر کدام را که مردم بیشتر دربارهاش میگویند و حرف میزنند؛ اما خبرنگار قانع نمیشود و در نهایت خودش نتیجه میگیرد “اسماش یادتون نیست”…
لحن و گفتار خبرنگار نیز در برخی موارد چندان خوشایند نیست. ما در ادبیات و فرهنگ فارسی یاد گرفتهایم که در گفت و گوهای رسمی، طرف مقابل را “شما” خطاب کنیم و یا فعل جمع به کار ببریم؛ مخصوصا اگر سن و سالی از طرف مقابل گذشته باشد، رعایت این حرمت در روش خطاب قرار دادن فرد مشخص میشود. اینکه خبرنگاری جوان جلوی خانم هنرمندی به این سن و سال بنشیند و در بعضی موارد او را با افعال مفرد خطاب کند: “کدوم یک از نقشهاتو دوست داری؟ کدومیک از بازیهاتو؟ به کدومشون فکر میکنی؟” حتی اگر به واسطه ارتباط صمیمی و قبلی میان این دو باشد، نه تنها پسندیده نیست، بلکه یکی از صدها مواردی است که در رویایی خبرنگاران با افراد معلول و سالمندان و بیماران اتفاق میافتد. این طرز گفتار، یعنی استفاده از فعل مفرد به جای جمع، و حتی گاهی استفاده از گفتار کودکانه با لحن و صدایی متفاوت در مصاحبه با افراد دارای معلولیت، سالمندان و بیماران، به مراتب در محصولات تولیدی رسانهها و در میان همکارانم دیده شده و میشود. اینکه شخصی آلزایمر گرفته، یا معلولیتی دارد، یا در شرایطی متفاوت بسر میبرد، مجوزی برای تغییر لحن و گفتار خبرنگار، یا احساس صمیمیتِ بیدلیل و بیجا نیست. خبرنگارانی که در حوزههای خاص، مثل معلولیت، بیماریها، سالمندی، اعتیاد، بیخانمانی، و آسیبهای اجتماعی کار و گزارش تهیه میکنند، هنگام مصاحبه با این افراد باید از احساس صمیمیتِ بیدلیل پرهیز کنند و دقیقا همان لحن و گفتاری را به کار ببرند که در گزارشهای معمولی از آن استفاده میکنند. شان انسانی و حرمت افراد جلوی دوربینهای گزارشگری، نباید بر پایه معلولیت، بیماری، و گرفتاریهای شخصی و اجتماعی آنها نوسان پیدا کند.
و البته، این مصاحبه بار دیگر این سوال را در حوزه اخلاق ژورنالیسم و ژورنالیسم معلولیتها و بیماریها مطرح میکند که: وقتی خبرنگاری میداند که فردی که خیلی هم مشهور و پرطرفدار بوده، حالا در شرایطی خاص از زندگیِ فکری و جسمی به سر میبرد، چقدر حق دارد که از نقطهی ضعف جسمی و روحی و یا فکری او وارد شود و گزارش یا برنامه تهیه کند؟ و چقدر میتواند روی آن جنبه از وضعیت جدید فرد، متمرکز شود؟ گزارش از خانم ریاحی میتوانست به جای سوالاتی تنظیم نشده و عمومی، روی به تصویر کشیدن گوشههایی از زندگی امروز ایشان باشد تا اصرار به مصاحبه و پرسیدن سوالاتی که جواب دادنشان حتی برای کسانی هم که آلزایمر ندارند، کار آسانی نیست. راستی من و شما که هنوز آلزایمر نگرفتهایم، چقدر راحت میتوانیم به این سوالات جلوی دوربین جواب بدهیم: چه خبر؟ جایی میری؟ جایی میایی؟ چه آرزویی داری؟ شما اون چیزی که خواستی شد؟ میدونید چند ساله همسرتون فوت کردن؟ شب یلدا چه شبیه؟
لینک مصاحبه اینجاست.
* نگین حسینی، روزنامه نگار و پژوهشگر مطالعات معلولیت
#شهلاریاحی #تی_وی_پلاس #ژورنالیسم_معلولیت_وبیماریها