دقیقاً کجایی؟ – آمار پاسخ می‌دهد

شهرزاد عکس جلد

دقیقاً کجایی؟ – آمار پاسخ می‌دهد

نظرسنجی از بینندگان سریال شهرزاد؛ نتایج و تحلیل‌

چندی پیش اعلام کردم که می‌خواهم بعضی از جنبه‌های سریال شهرزاد را از منظر مخاطبان آن بررسی کنم. با اعلان عمومی و همکاری دوستان و همکارانم در ماهنامه‌ی مدیریت ارتباطات ۵۰۳ نفر در نظرسنجی آنلاین شرکت کردند که به نوبه‌ی خودش و در این نوع پژوهش‌ها رقم قابل توجهی است. نتایج کامل و تحلیل‌هایم از داده‌های آماری در مقاله‌ای در شماره‌ی تیر ۱۳۹۵ در ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است اما چون قول داده بودم نتایج نظرسنجی را در همین‌جا نیز منتشر کنم، مطلبم را در اختیار همگان قرار می‌دهم. ماهنامه مدیریت ارتباطات (شماره تیر ۱۳۹۵) پرونده‌ی ویژه‌ای را به شهرزاد اختصاص داده که البته هنوز موفق به خواندن همه‌ی مقالات آن نشده‌ام.

بار دیگر از همه دوستان و کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردند، تشکر می‌کنم.

برای دریافت فایل پی دی اف لطفا روی کلمه شهرزاد کلیک کنید

تیترهایی که از فحش هم بدترند!

پیشاپیش عذرخواهی می‌کنم از اینکه حتی شاید این نوشته‌ی انتقادی من کمک ‌کند به بازنشر یک تصور و فهم غلط از اوتیسم؛ اما در نهایت، سکوت کردن هم بی‌فایده است و کمکی نمی‌کند. 

“اوتیسم هدیۀ شوم مادران مضطرب به فرزندان” عنوان مطلبی است که چندی پیش خبرگزاری مهر، برای تبلیغ یک همایش مرتبط با اوتیسم منتشر کرد. دودل بودم به این موضوع بپردازم یا نه؛ که سرانجام تصمیم گرفتم چند خطی بنویسم دستکم برای آشنا کردن همکارانم در حوزه بهزیستی، بهداشت و درمان و معلولیت‌ها با ادبیات خبری و رسانه‌ای معلولیت. 
مطلب خبرگزاری مهر در زمینه اوتیسم، چند اشکال عمده دارد:
۱- در حالی که در متن خبر هم آمده، هنوز هیچ علت مشخصی برای اوتیسم پیدا نشده است. مطالعات تجربی در مواردی توانسته‌اند ارتباطی علّی میان برخی فاکتورها و هموار شدن زمینۀ بروز اوتیسم پیدا کنند، اما نتایج آنها محدود به نمونه‌های مورد مطالعه بوده و به هیچ وجه قابل تعمیم به کل کسانی نیست که اوتیسم دارند. اینکه خبرنگار یا نویسنده این متن، “هدیۀ شومِ مادر” را از کجای نتایج علمی استخراج کرده، جای سوال است. در متن هم آمده که برخی عوامل می‌توانند بروز اوتیسم را هموار کنند؛ و نه اینکه بطور مستقیم، عامل اوتیسم باشند. به همین ترتیب، اضطراب مادر نمی‌تواند علت مستقیم بروز اوتیسم باشد.
۲- در متن خبر اطلاعاتی کلی و رایج در مورد اوتیسم ارائه شده و همایشی هم که در پایان از آن نام برده شده، ارتباط مشخصی با تیتر ندارد. هدف همایش “معرفی روش های درمانی مفید و توجه ویژه به نیازهای والدین” ذکر شده، که کلی است و بار دیگر، ارتباطی علی میان اضطراب مادر به عنوان دلیل اوتیسم ارائه نمی‌دهد. 
۳- تیتر مطلب نه تنها تعمیمی نادرست داده به کل مادران دارای فرزند با شرایط اوتیسم، بلکه با قرار دادن صفت ناخوشایند “شوم”، بر نگرش‌های منفی و رایج نسبت به اوتیسم دامن زده است. تصور کنید شما مادری هستید که فرزندتان اوتیسم دارد. شما سال‌های زیادی است که در این زمینه تجربه و اطلاعات پیدا کرده‌اید و از هر تلاشی برای بهبود وضعیت فرزندتان دریغ نکرده‌اید. چه حالی پیدا می‌کنید وقتی این تیتر را می‌بینید؟! این احساس به شما دست نمی‌دهد که تیتر دارد به شما دشنام می‌دهد؟! یعنی تو مادری مقصر، بی‌کفایت، و بدجنس بوده‌ای که با اضطراب کنترل نشده‌ات، زدی بچه ات را به اوتیسم مبتلا کرده‌ای! یعنی اوتیسم شوم است و تو مقصر اصلی آن هستی!
۴- زندگی با بیماری‌ها و معلولیت‌ها به خودی خود سختی‌هایی دارد که هم فرد آن را تجربه می‌کند و هم خانواده‌ و نزدیکانش. اما گاهی تصور کسانی که در آن شرایط قرار ندارند، بسیار متفاوت است از کسانی که در حال تجربه آن معلولیت یا بیماری هستند. تجربه‌ی معلولیت می‌تواند سخت باشد یا برخلاف تصور افراد غیرمعلول، چندان هم دشوار نباشد، اما آنچه که این تجربۀ زیستی را بسیار دشوارتر از خودِ معلولیت یا بیماری می‌کند، تصور و برخورد دیگران با آن است. یعنی بار منفی را گاهی نه خود معلولیت و بیماری، بلکه نگاه‌ها، قضاوت‌های نادرست، برچسب‌ها، تحقیرها، و این نوع صفت دادن‌هاست که ایجاد می‌کند. 
۵- یکی از اصول ژورنالیسم معلولیت، پرهیز از به کار بردن صفت‌های منفی و نادرست به معلولیت‌ها و بیماری‌ها است. خبرنگار باید اطلاع رسانی کند، و اگر هر صفتی در تجربه‌ی زیستی معلولیت هست، بیان آن را بگذارد به عهده‌ی کسانی که تجربه‌اش کرده و می‌کنند؛ نه اینکه به زعم خودش و بر اساس تصور ذهنی‌اش، به بیماری و معلولیت صفت‌هایی ببخشد که از فحش هم بدتر است!

لینک خبر خبرگزاری مهر اینجاست

*نگین حسینی
روزنامه نگار و پژوهشگر مطالعات معلولیت

‫#‏اوتیسم‬ ‫#‏معلولیت‬ ‫#‏رسانه‌ومعلولیت‬ ‫#‏خبرگزاری‌مهر‬

اگر حوصله دارید، بخوانید

 از راست به چپ: طاهره رعدی، مژگان صحت‌مند، هدیه مرادحاصلی، مجید انتظاری، سعید ضروری، شهرام مبصر، سحر ترابین / عکس: بهار

 خیلی ها می گویند: ای بابا! مگه حالا همه مشکلات مملکت حل شده که اینقدر به مشکلات معلولان می پردازی؟

این نگرش یعنی اینکه افراد دارای معلولیت در جامعه ما، در درجه چندم اهمیت قرار دارند. یعنی اگر نتوانند برای خرید روزانه از خانه خارج شوند، نتوانند درس بخوانند و نتوانند شغلی پیدا کنند، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ چون مملکت مشکلات “مهمتری” دارد.

من به شخصه، با اینکه معلولیتی ندارم و در خانواده ام نیز معلولیتی وجود ندارد، اینطور فکر نمی کنم. سال های سال به عنوان روزنامه نگار، شاهد و گاه راوی انواع و اقسام دردهای اجتماعی بوده ام، اما هرگز به این نتیجه نرسیدم که “مملکت مشکلاتی مهم تر از مسائل افراد دارای معلولیت دارد”. از نظر من، رسیدن به یک جامعه مطلوب، از مسیر تحقق نیازهای تک تک افراد جامعه می گذرد. برای همین در تمام سالهای کار حرفه ای ام، بر آن بوده و هستم که کمک کوچکی کنم به اینکه هزار و یک مشکل افراد دارای معلولیت در روزنامه ها و سایر رسانه ها منعکس شود و در زمانه ای که رسانۀ ایرانی، بیشتر کارکرد سیاسی و حزبی دارد، به اندازه تعداد موهای سرم از وسایل ارتباطی برای پیشبرد حقوق معلولیت در جامعه استفاده کرده ام و البته همچنان به این تلاش ادامه خواهم داد.

مقدمه بالا را از دو جهت نوشتم:

اول آنکه تعداد زیادی از دوستان و خوانندگان سایتم نمیدانند دلیل اینهمه پرداختن من به موضوع معلولیت چیست و گاهی  از من سوال می کنند.

دوم اینکه، میزگردی در روزنامه بهار برگزار شده که برای به اشتراک گذاشتن آن، می باید که مقدمه ای می نوشتم تا به اهمیت پرداختن به مشکلات زندگی با معلولیت اشاره کنم.

باور کنید معلولیت هرچند در زندگی ما و نزدیکان ما وجود ندارد، اما ادامۀ این وضعیت هیچ وقت ضمانتی نداشته و نخواهد داشت. تنها یک اتفاق کوچک، یک حادثه بزرگ، یک جهش ژنتیکی، یک بیماری ناگهانی، فرایند سالمند شدن، و البته تنها یک ثانیه کافی است تا زندگی هر یک از ما را با معلولیت پیوند بزند.

اگر حوصله دارید، میزگرد زیر را بخوانید و مطمئن باشید کسانی که این حرفها را زده اند و از مشکلات رفتن به دانشگاه های پر از پله و بدون آسانسور و رمپ گلایه کرده اند، کسانی اند درست عین ما، می فهمند، درک می کنند، نیاز دارند و وظیفۀ اجتماعی و انسانی ماست که حتی اگر کاری از دستمان برنمی آید، دستکم شنوندۀ حرفهایشان باشیم و به حقوق معلولیت در جامعه “ایمان” بیاوریم.

http://baharnewspaper.com/News/92/07/17/20935.html

مشترک دارای معلولیت در دسترس نمی باشد!

در شماره تیر ۱۳۹۲ ماهنامه مدیریت ارتباطات، بعد از صفحاتی که در مورد انتخابات ریاست جمهوری منتشر شده است، مقاله من با عنوان “مشترک دارای معلولیت، در دسترس نمی‌باشد!” در صفحه ۱۲ مجله ۸۰ صفحه ای به چاپ رسیده است.

در این مقاله، به تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی برای افراد معلول پرداخته و تاکید کرده ام که: افراد معلول خواهان طراحی تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی به گونه‌ای هستند که برای گروه‌های مختلف معلولیتی، قابل دسترسی و استفاده باشد. “تکنولوژی اطلاعاتی قابل دسترسی” عبارت است از تکنولوژی ئی که افراد دارای معلولیت و سالمندان می‌توانند در محدودۀ توانایی‌ و ناتوانی بدنی خود از آنها استفاده کنند.

این ماهنامه همچنین مصاحبه ای خواندنی با آقای دکتر عارف، نامزد انصرافی انتخابات ریاست جمهوری، ترتیب داده که اختصاصی و خواندنی است.

برای تهیه ماهنامه مدیریت ارتباطات می توانید به دکه های روزنامه فروشی مراجعه کنید. همچنین دارندگان تلفن‌های همراه هوشمند و تبلت در داخل و خارج از کشور می‌توانند این ماهنامه را از نرم‌افزار اندروید «برگ» به نشانی http://barg.asr24.com یا http://cando.asr24.com خریداری و دانلود کرده و بر روی دستگاه‌های خود مطالعه کنند.

پی نوشت: مهم تر از چاپ این مقاله برای من، جای قرار گرفتن آن در مجله تخصصی ارتباطات (تقریبا در صفحات آغازین مجله) است. از آقای تقی پور (مدیرمسئول) و آقای لعلی (سردبیر) بابت توجه ویژه شان به موضوع معلولیت صمیمانه تشکر می‌کنم.

 

دفاع از پایان نامه مرتبط با معلولیت

دوست عزیزم پریسا افتخار، روز شنبه گذشته از پایان نامه کارشناسی ارشدش در رشته مدیریت فرهنگی دفاع کرد. عنوان پایان نامه او عبارت بود از: «انعکاس معلولیت در آثار سینمایی بر مبنای الگوهای معلولیت».

بسیار خوشحالم نه فقط به خاطر اینکه پریسای عزیز به عنوان یک فرد دارای معلولیت توانسته با تمام مشکلات موجود، راه پیشرفت و ارتقای علمی و فرهنگی خود و طبیعتا جامعه را طی کند، بلکه به این دلیل مضاعف که پایان نامه اش را در ارتباط با معلولیت و رسانه انتخاب کرد؛ موضوعی که ادبیات آن در آثار تحقیقی و تالیفی فارسی بسیار فقیر و ناچیز است.

به پریسای عزیز، همسر همراهش و خانوادۀ دوست داشتنی‌اش تبریک می‌گویم وامیدوارم پایان تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، آغاز راهی دیگر برای او و جامعۀ بزرگ ایران و جامعۀ کوچکتر افراد دارای معلولیت باشد.