تیر خلاص به رابطه؛ دربارۀ خبر جدایی زهرا نعمتی از شوهرش

خبرگزاری ایسنا اعلام کرد: رهام شهابی پور همسر خود زهرا نعمتی، قهرمان پارالمپیک در رشته تیراندازی و پرچمدار تیم المپیک ایران در بازیهای ریو۲۰۱۶ را ممنوع الخروج کرده است. من در پارالمپیک لندن ۲۰۱۲ با هر دو آنها آشنا شدم، گوشه هایی از داستان زندگی شان را شنیدم و در کتاب “قهرمانان لندن” در موردشان نوشتم. آن زمان، حرف از عشق بود و تاثیری که این علاقه روی پیشرفت آنها در ورزش داشت؛ اما حالا ورق برگشته و گوشه هایی تاریک از زندگی یک قهرمان در سطح پارالمپیک و جهان، روی آنتن رسانه ها رفته است.

آقای شهابی پور (همسر خانم زهرا نعمتی) به ایسنا گفته است: “بعد از بازی‌های پارالمپیک ریو زهرا نعمتی بنا به دلایلی منزل را ترک کرده و تا این لحظه با وجود این که چندین‌بار خواستار بازگشت او به منزل بودم از زندگی با من امتناع کرده و حتی درخواست طلاق داده است”. او اشاره کرده که از فدراسیون جانبازان و معلولین و فدراسیون تیر و کمان درخواست کرده که زهرا نعمتی را به اردوهای تیم ملی دعوت نکنند: “حتی او را ممنوع‌الخروج کرده‌ام تا نتواند در هیچ تورنمنت برون‌مرزی شرکت کند. اگرچه نمی‌دانم با چه مجوزی توانست به عنوان نماینده سازمان ملل کشور را ترک کند و عازم سوییس شود. هر چند از فدراسیون جانبازان و معلولین نیز درخواست کردم که او (زهرا نعمتی) را به اردوی تیم ملی دعوت نکند اما متاسفانه با وجود رضایت نداشتن من باز هم رییس انجمن تیر و کمان معلولین اسم وی را در فهرست کمانداران دعوت شده به اردوی تیم ملی قرار داد و او در اردو حضور پیدا کرد. به هر صورت یکسری مسائل و مشکلات خانوادگی پیش آمده که قابل حل است و نیاز نیست تا حد طلاق به آن دامن زده شود. متاسفانه مسائل پیش آمده به مسائل و مشکلات دیگری دامن زده که اگر نعمتی بخواهد به همین روال به مسائل دامن بزند مطالبی را از طریق رسانه‌ها عنوان می‌کنم که می‌تواند تبعاتی هم برای خود وی و هم برای ورزش بانوان به دنبال داشته باشد.”

هرچند بنا ندارم بدون اطلاع از جزییات این اختلاف، قضاوتی در این مورد بکنم، اما در محدودۀ همین اظهارات آقای شهابی پور این چند نکته را می نویسم:

۱. گفتار آقای شهابی پور در این خبر، نحوۀ بیان ماجرا از طرف او، و تحکمی که در حرفهایش هست، برای من به شخصه آزاردهنده است. اگر همین ادبیات را در متن زندگی زناشویی بگذاریم، رابطه ای ترسناک از آن بیرون می زند. بر اساس گفته های آقای شهابی پور، او با همسرش دچار مشکلاتی شده، و بعد دست به اقدامهای محدود کننده زده، با فدراسیونهای ورزشی تماس گرفته تا زنش را از حضور در اردوها و تیم ملی باز دارد؛ و حتی او را ممنوع الخروج کرده “تا نتواند در هیچ تورنمنت بین المللی شرکت کند”. اینها را خود ایشان به ایسنا گفته است و برداشت من نیست اما برای من به شخصه، اعمال اینهمه فشار و تحریم و ممنوعیت بر یک زن ورزشکار، گوشه هایی تاریک از زندگی و رابطۀ آنها را افشا می کند؛ رابطه ای که “اعمال قدرت”، “محدودیت” و “ممنوعیت” بر آن سایه انداخته و آن را نابرابر کرده است. آیا سزاست که برای حل مشکلات خانوادگی، به تماس با فدراسیونها برای محدود کردن یک ورزشکار متوسل شد؟ آن هم زنی ورزشکار، قهرمان جهان و پارالمپیک، و البته دارای معلولیت، که تصادف سختی را که منجر به معلولیتش شد، به بهانه ای برای پیشرفت و سربلندی نام خودش و کشورش تبدیل کرده. آیا این طرز برخورد با مشکلات زندگی، خود منجر به ایجاد مشکلات جدید نمی شود؟ و این اتفاقا همان رویه ای است که آقای شهابی پور، خانم نعمتی را متهم به آن کرده است.

۲. من به شخصه باور دارم که قانون ممنوع الخروج کردن زن، قانونی واپسگرا و نابرابر است؛ و نوعی غل و زنجیر کردن زن به سبب جنسیت اوست. متاسفانه این قانون به اهرم فشاری علیه زنان ورزشکار تبدیل شده تا شوهران آنها بتوانند به اجبار زنان را وادار به پذیرش شرایطی کنند که خواستارش نیستند. تنها اعمال همین قانون کافی ست تا آخرین بندهای میان دو نفر را از هم بگسلد. کدام زنی است که با اجبار شوهرش، خانه نشین و ممنوع الخروج شود اما با “عشق و علاقه” و با جان و دل، پای آن زندگی بماند؟! اجرای این قانون، چه ضمانتی برای ادامۀ زندگی مشترک در سایۀ عشق و تفاهم است؟ جز آنکه بر کینه ها می افزاید و در نهایت طلاق عاطفی را تکمیل می کند؛ حتی اگر جلوی طلاق محضری را بگیرد. مردی که دست به این کار می زند، چه جایی برای حل و فصل دعوا باقی می گذارد؟!

۳. پاراگراف آخر و تهدیدی که آقای شهابی پور کرده، زننده و غیراخلاقی است. در هیچ دعوایی آن هم از جنس طلاق، حلوا پخش نمی کنند و حرفهای قشنگ تحویل نمی دهند اما تهدید کردن و “بگم بگم” راه انداختن نزد عموم، شیوۀ مرسوم و زشتی است که البته بیشترِ بازنده ها پیش می گیرند. متحیرم از اینکه آقای شهابی پور که کار را به اینجا رسانده و تیر خلاص را به این رابطه شلیک کرده، چطور همچنان توقع دارد که این مساله به خوشی حل و فصل شود؟!

۴. ورزش زنان به کسی بدهی ندارد که سربزنگاه بخواهند از آن پس بگیرند. هر اتفاقی که بین این دو نفر افتاده و بیفتد، ربطی به ورزش زنان ندارد که بخواهند تهدیدش کنند. ورزش زنان سر جای خودش ایستاده و با هزار و یک دشواری خیلی آهسته اما رو به جلو می رود. این دیگر پاسپورت و اجازۀ خروج نیست که دست کسی باشد، بلکه دست تک تک زنان ورزشکار است که از جان و دل مایه می گذارند برای پیشبرد آن. زنان دارای معلولیت برای رسیدن به مسابقات داخلی، منطقه ای، آسیایی، جهانی و پارالمپیک، مشکلاتی به مراتب بیشتر و عمیق تر دارند؛ پرده های زندگیشان را که بالا بزنی، هزار و یک درد گفته و ناگفته هست… و این ماجرا که سر بازکرده، فقط گوشه ای از رنجهای آنهاست…

۵. خبرگزاری ایسنا دو ورژن مختلف از این خبر منتشر کرده که من از نسخۀ اول آن در این مطلب استفاده کرده ام. ای کاش ایسنا پیش از انتشار این خبر، سراغی از زهرا نعمتی هم می گرفت، یا جواب زهرا نعمتی را نیز در این خبر می آورد و یا اصلا آن را منتشر نمی کرد. لینک به خبر دوم ایسنا (اصلاح شده)

*نگین حسینی، روزنامه نگار، فعال حقوق معلولیت
#زهرانعمتی #پارالمپیک

دربارۀ ازدواج حجت و عاطفه

من هم خوشحال میشوم از پیوند و شادی دو نفر اما تماشای این خبر، بند بند وجودم را به درد می آورد؛ از تحقیر نامحسوس و محسوسی که در هر صحنۀ این ویدیو هست… از بغل زدنِ دختر معلول تا حرفهای مادر داماد خطاب به پسرش: “این دختر را مادرش تر و خشک میکنه… میتونی همه کارها رو انجام بدی؟”، تا از راه رسیدن اسب سپید خوشبختی و شازده ای که دل دادگی اش به دختری معلول، معادل “ایثار” و “از خودگذشتگی” تلقی میشود و مورد ستایش قرار می گیرد. و بدتر آنکه، حتی دختر معلول نیز خود جزیی از سیستمِ تحقیر علیه خودش شده که در اطرافش حاکم است؛ و به دوربین اجازه میدهد تصویری از شخصی  ترین لحظۀ ممکن میان او و همسرش را همگانی کند: آقای داماد، چنان با افتخار عروس خانم را جلوی دوربین روی دست بلند و جابجا میکند که گویی عَلَم انسانیت و جوانمردیش را به همه نشان میدهد. 
 در فهم هایی از روابط انسانی که متکی بر جسم و البته جسم کامل و “بدون نقص” است، رویکرد عاشقانۀ افراد غیرمعلول به افراد دارای معلولیت چنان بعید به نظر میرسد که اگر کسی وارد رابطه ای عاشقانه با فردی معلول بشود، با ناباوری و تحیر، به شدت مورد ستایش قرار می گیرد و از طرف خداوندگارانِ روی زمین، جایگاهی خاص در بهشت موعود برایش ذخیره می شود. جالب اینکه حتی در همین فرهنگ رایج و از همین زاویه دید، ازدواج زنان غیرمعلول با مردان دارای معلولیت آنقدر ارزشمند تلقی نمی شود که اگر مردی “ایثار” به خرج دهد و با زنی معلول ازدواج کند.
 نه فقط معلولیت، بلکه هر شرایطی که هر انسانی را در جزیی ترین امورش به دیگری وابسته کند، به مرور زمان، زمینه های تسلط و برترپنداری حامیان، و کوچک شماریِ حمایت شدگان را فراهم می آورد. افراد دارای معلولیت نیازمند امکاناتی هستند که آنها را تا حد ممکن مستقل کند و شان و شخصیت و حرمت آنها را مثل هر فرد دیگری در جامعه، محترم و محفوظ نگاه دارد. 
 این ویدیو و بازنمایی رسانه ای معلولیت و زندگی همراه با معلولیت، سرشار است از واقعیت های تلخی که در زندگی خیلی از افراد معلول جریان دارد: “معلولیت” به خودی خود “ضد ارزش” و “امتیاز منفی” تلقی می شود و در نبودن امکانات لازم، توانمندی ها و فعالیت های ضروری برای استقلال نسبی فرد، آوار همۀ برچسب ها و باورها و احساس های غلط را روی فرد معلول می ریزد…
 برای این عروس و داماد زندگی شیرین و خوشبختی ماندگار آرزو دارم. به تصمیم این آقا احترام میگذارم و بنای زیرسوال بردن علاقه و عشق ایشان را ندارم، بلکه منظور، نقد افکار اشتباه نسبت به افراد دارای معلولیت و ازدواج آنها با افراد غیرمعلول، به خصوص نوع برخورد اطرافیان و همینطور رسانه ها با این نوع رویدادهاست.

 *نگین حسینی، روزنامه نگار، فعال حقوق معلولیت

لینک ویدیو