آمنه ای کاش بدانی الان چه احساسی دارم… بیاختیار اشک میریزم؛ اشکی برای تشکر از گذشت بزرگی که در زندگیات نشان دادی و کسی را که چشمانت، زیباییات و جوانیات را از تو گرفت، بخشیدی
آمنه، ای کاش بدانی این بخشیدن، چقدر تو را بزرگتر کرد؛ چقدر عزیزترت کرد
آمنه ای کاش بدانی که حالا انسانهای زیادی میخواهند به احترام بزرگی کمنظیری که از خودت نشان دادی، جلوی پای تو زانو بزنند
آمنه ای کاش بدانی این بخشندگی تو، چقدر عزیز و مغتنم است در جامعهی امروز که دلتنگ از خشونتهاست و چشمانتظار مهربانی و گذشت است
آمنه ای کاش بدانی چه حس و حالی دارم… خبر بخشیدن تو مرا دیوانه کرده… خبر بزرگواریات، در مغزم صدا میکند و نمیگذارد حال طبیعی داشته باشم… خبر گذشتن از کورکردن چشمان کسی که روزی چشمانت را کور کرد، چشمانم را به اشک نشانده آمنه.. اشکی که بی اختیار جاری میشود
آمنه ای کاش بدانی با تمام وجودم از درگاه خداوند میخواهم سوی چشمانت را به تو برگرداند، تویی که راضی نشدی سوی چشمان دیگری را بگیری
آمنه تا روزی که زندهام، هربار نامت را بشنوم، زیباترین درودها را نثارت خواهم کرد. تو خود را در من و در خیلی دیگر، جاودانه کردی… تو هیچ وقت نخواهی مُرد آمنه، حتی اگر جسمت فنا شود، نام و بزرگیات تا روزی که تاریخ زنده است، زنده میماند
جاودانگی زیبایت مبارک، آمنه….
خبر تکمیلی: آمنه بهرامی از اجرای حکم قصاص مرد اسیدپاش منصرف شد