پارالمپیک ۲۰۱۶ – روز هشتم

زهرا

باور کن ما دیگر نمایشی نیستیم. شاید به یاد نداشته باشی، شاید آن موقعها هنوز به دنیا نیامده بودی، که حضور ما دخترها در مسابقات جهانی فقط جنبه ی نمایش داشت؛ برای اینکه نشان بدهند زنان هم حضور دارند. کسی از ما توقع پیروزی و مدال نداشت. همیشه تازه وارد بودیم و بی تجربه در میدان های جهانی. همیشه می گفتیم “برای تجربه اندوزی”. من آن روزها والیبال بازی میکردم و خبرنگار مجله دنیای ورزش نیز بودم. هر بار که تعدادی انگشت شمار از دختران راهی مسابقات خارج از مرزها می شدند و باید در موردشان می نوشتم، نمی دانستم خوشحال باشم یا ناراحت. خوشحالی ام از آن بود که بالاخره ما هم یک جورایی به رسمیت شناخته می شدیم و ناراحت از اینکه چرا فقط دکور بودیم؛ چرا کسی روی ما سرمایه گذاری اساسی نمی کرد برای اینکه واقعا مسابقه بدهیم و امید قهرمانی باشیم. همان روزها اما نوری ته دلم بود که بالاخره ما هم روزی جدی گرفته می شویم. این را در اراده ی مصمم همبازی هایم می دیدم؛ دخترانی که در والیبال و تیراندازی و بسکتبال و فوتبال و شطرنج کار می کردند در نهایت بی امکاناتی. می دیدم که ورزش بانوان با چه دشواری یی پیش میرود تا معدود سرنشینانش را به مقصدی برساند. اشک و ناکامی دوستانم را می دیدم؛ بی امکاناتی ورزش شهرستان ها و دخترانی که با هزار شوق و امید، بدترین و محدودترین ساعات تمرین را در ورزشگاه ها داشتند؛ توپ های سنگی و راکت های شکسته. مسابقه بدون پاداش. تیم بدون اسپانسر. بازیکن بدون قرارداد.

نسل امروز ورزش بانوان مدیون همان دخترانی است که یک ساعت خوب برای تمرین، یک جفت کفش مناسب، یک توپ استاندارد، یک راکتِ سالم نهایت آرزویشان بود. نسل امروز دختران ورزشکار هنوز خیلی خیلی عقب تر از بازیکنان مرد است. هنوز خیلی راه مانده؛ اما همین که امروز زهرا نعمتی و ساره جوانمردی و کیمیا علیزاده طلا و نقره و برنز می گیرند، یعنی یک چیزی در این مسیر عوض شده، یعنی ما دیگر نمایشی نیستیم؛ یعنی آنقدر رنج بردیم و خودمان را ثابت کردیم تا دیگرانی ناباور، مجبور شوند جدی مان بگیرند.

مدال طلای ساره جوانمردی، مدال طلای زهرا نعمتی، مقام پنجمی تیم والیبال نشسته دختران ایران، همه اینها خستگی یک عمر ورزشکار زن بودن را از تن همه زنان ورزشکار به در می کند. مبارک همه باشد!
نگین حسینی، روزنامه نگار

 

پارالمپیک ۲۰۱۶ – روز هشتم- بخش دوم:

روز هشتم پر از حادثه بود؛ آنقدر اثرگذار که در این بامداد روز جمعه، با اینکه برای روز هشتم نوشته ام، با اینکه از خستگی مفرط یک روز کاری به زحمت درحال تایپ کردنم، هنوز احساس می کنم کارم ناتمام مانده است؛ باید بنویسم از لحظه هایی که در ریو آفریده شد و در غوغای نتیجه ها و عددها گم شد.

پنج شنبه ۲۵ شهریور روزی فراموش نشدنی برای پارالمپیک ایران بود. زهرا نعمتی مدال طلایی گرفت که ارزش آن به مراتب بیشتر از مدال طلایش در پارالمپیک لندن است. صبح روز مسابقه که خورشید زهرا در لندن ۲۰۱۲ طلوع کرد، او اسمی ناشناخته بود؛ یکی از صدها پارالمپینِ دهکده که قرار بود مسابقه بدهد. غیر از هیجان بازیها که طبیعی هم بود، نه فشاری از اطراف روی زهرا بود و نه توقعی و نه وزنه ی سنگین اسمی بزرگ. زهرا نعمتی در آغاز راه بود. در فاصله ی چهار ساله میان لندن و ریو، نام زهرا از چله ی کمانش رها شد و به دوردست ها رفت. زهرا تبدیل شد به اسطوره. از پارالمپیک به المپیک و پرچمداری تیم ایران رسید. زهرا نعمتی یک نام بزرگ شد در جهان. طرفداران خارجی اش نام او را روی کودکانشان گذاشتند و برای دیدارش در ریو لحظه شماری کردند. میدان ریو هرگز به آسانی لندن نبود. همه منتظر بودند تا روز مسابقه ی او فرا رسد. میلیون ها نفر در سراسر جهان برای بازی اش لحظه شماری می کردند. امسال برای زهرا نعمتی سال رها کردن چله ی کمان و گذر دادن صحیح و سلامتِ تیرهایش، از لابلای دوربین ها و خبرنگاران و هواداران و مردمِ چشم انتظار بود. با اینهمه حاشیه که در کنار متن زندگی حرفه ای شکل گرفته بود، مدال طلای زهرا ارزشی فراتر از یک مدال پارالمپیک داشت.

دختران والیبال نشسته در میدانی دیگر چشم ها را به خود خیره کردند تا در اولین حضورشان در پارالمپیک پنجم شوند؛ رتبه ای که نسبت به پیشینه ی نداشته ی آنها در میدان های جهانی، دستاوردی بزرگ به حساب می آید. من بازی تیم را مقابل هلند ندیدم؛ اما شاهدان گفتند والیبالی که دختران ما بازی کردند، نمایشی از کلاس جهانی والیبال، بی نهایت زیبا و هیجان انگیز بود. شیرینی این پیروزی کمتر از مدال آوری نبود و ثابت کرد که اگر دختران والیبال نشسته ی ما حمایت شوند، درست مثل تیم والیبال نشسته مردان می توانند از امیدهای آینده پارالمپیک باشند.

پسران ما در تیم فوتبال پنج نفره چه کردند… فوتبال نابینایان و کم بینایان جاذبه های خاص خودش را دارد. چشمان بازیکنان باید با چشم بند بسته شود تا حتی کم بیناترین بازیکن نیز نتواند جلوی پای خود را ببیند. فقط دروازه بان می تواند بینا باشد و نیز راهنمایانی که پشت دروازه های حریف می ایستند و به بازیکنان خود برای جهت یابی کمک می کنند. بچه های فوتبال پنج نفره در وقت اضافه و با ضربه های پنالتی با نتیجه ۲ بر یک آرژانتین را شکست دادند. پنالتی زدن با چشم بسته به دروازه بانی که می بیند، کار هر کسی نیست. فوتبال پنج نفره وقتی به ضربات پنالتی می کشد، جدال نابینایی با بینایی می شود؛ و چقدر معنی دار است وقتی این رویارویی به نفع نابینایان تمام می شود! بچه های ما به فینال پارالمپیک رسیدند؛ و بعد از بازی، حتی پیش از آنکه چشم های بسته شان را باز کنند، پرچم ایران را در آغوش گرفتند. آن لحظه ها، آن اشک ها و شادی ها فراموش نشدنی است.

*نگین حسینی، روزنامه نگار و فعال حقوق معلولیت

***

خلاصه نتایج روز هشتم:

زهرا نعمتی در رقابتهای انفرادی تیر و کمان به مدال طلا دست یافت. او پیشتر در مسابقات تیمی همراه با ابراهیم رنجبر به مدال نقره رسیده بود.

محسن کائیدی در رقابت های پرتاب نیزه سوم شد و مدال برنز گرفت.

جواد حردانی نیز در رقابت های پرتاب نیزه مدال برنز گرفت.

تیم ملی والیبال نشسته بانوان ایران در یک بازی دیدنی و کم نظیر با نتیجه ۳ بر ۲ بر تیم هلند غلبه کرد و پنجم شد.

محدثه کهنسال، جوانترین عضو تیم پارالمپیک ایران، نتوانست به مرحله یک چهارم نهایی مسابقات تیر و کمان راه یابد.

تیم ملی بسکتبال با ویلچر ایران در جایگاه دهم پارالمپیک ۲۰۱۶ قرار گرفت.

تیم ملی فوتبال نابینایان و کم بینایان ایران در دیداری نزدیک و حساس، در ضربات پنالتی با نتیجه ۲ بر یک از سد تیم آرژانتین گذشت و به فینال پارالمپیک راه یافت.

تیم پارالمپیک ایران در پایان هشتمین روز با ۷ مدال طلا، ۶ نقره و ۶ برنز در جایگاه ۱۴ جدول توزیع مدالها قرار دارد.